نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

عشق زندگی

نوروز 91

شب سال نو طبق معمول جمع شدیم خونه عزیز جون به به از این سبزی پلو با دست پخت عزیز و ماهی با دست پخت باباجون. امسال خوبیش این بود که خانم جان و بهزاد دایی و زهرا خاله اینا هم بودن و کلی بهمون خوش گذشت تو هم که گل سرسبد بودی واسه خودت حسابی شیطونی میکردی و حسابی بقیه رو میخندوندی فقط بابایی نیومد اونم کار داشت گفت واسه تحویل سال میام صبح ساعت ٨ و ٤٤ دقیقه لحظه تحویل سال بود و باز هممون جمع بودیم و واسه هم آرزوهای خوب کردیم همه بهت عیدی دادن دایی امید طبق معمول یه کارت پستال هم از یونیسف به هممون داد که کلی خاطره انگیز و خوشحال کننده بود آخه وقتی ما مجرد بودیم با دایی امید برای اکثر فامیلا کارت پستال پست میکردیم و همشون خوشحال میشدن یه چند سال...
13 فروردين 1391

عيدديدنى

برات بگم عيد ديدني رفتيم خونه عسل اينا. اول كه رسيديم نذاشتي پذيرايي رو شروع كنن خودت رفتي سراغ آجيل از اين ظرف به اون ظرف خالي ميكردي شانس آوردي كه اونا خيلي دوستت دارن هيچي بهت نميگفتن از اون طرف عسل هم بچه شد اومد مثل توشيطوني كردن اول اون طفلي رو دعوا كردن بعد حريفش نشدن كل خونه شد آجيل اینم عسل ٥ ساله و نیکی ١٤ونیم ماهه اینم پرهام و پرنیا و پدرام ٥ساله (٣قلوها) با نیکی کوچولو در حال خوردن سنجد آخه نیکی سنجد سفره هفت سین اونا رو خورد و ٣ قلو ها کلی شاکی شدن ...
13 فروردين 1391

عيد با عادات جديد

تازگيا وقتى جوراب پاش ميكنم ميخنده يعنى دد.اگر هم يادش بيفته به زور درش مياره كفشاش رو ميبينه پاش رو بالا مياره كه پامكن بريم دد كاپشن هم معنى دد ميده ولى از پوشيدن فراريه خيلي وقتا بايد دنبالش بدوام اون شب از خواب بيدار شده ميگه دايى دوباره خوابيد همچنان عاشق چايى و پتوشه زيتون هم دوست داره معمولا روزى يكى يا دو تا رو ميخوره هر كارى ميكنيم ميايسته كنارمون و ادامون رو در مياره مثل سشوار كردن و ظرف شستن با خاله آتوسا رفتيم بيرون به قول خاله آبرومون رو بردى خاله ميگه ديگه باهات بيرون نميام بسكه دست هركس چيزى ميديدى دولا ميشدى ميگفتى هام .خيلى سيب زمينى سرخ شده دوست داره براش خريديم نميذاشت ما بخوريم وقتى بر ميداشتيم كلى غر ميزد پتوش رو ميندازه...
10 فروردين 1391

نیکی و بنیامین

واسم جالبه که نیکی وقتی بچه ای رو میبینه همه چیزش عوض میشه از غذا خوردن و خوابیدن بگیر تا اخلاقش وقتی بیرونم میخوام ساکتش کنم متوسل میشم به بچه ها همش میگم بذار بگردیم نی نی ها رو پیدا کنیم باهاشون دوست بشیم اونوقت همش نگاه میکنه تا نی نی پیدا کنه خیلی جالبه بعد با یه صدای خیلی نازک جند بار تکرار میکنه نی نی رفتیم خونه همکار خاله آتو نوه اش 2ونیم سالشه به نام بنیامین اول یه کم دوست شدن بعد بنیامین همه عروسکاش رو چمع کرد تا نیکی دست نزنه بعد نیکی رفت بغلش کرد و نازش کرد اونم بلند شد نیکی رو بغل کرد اونقدرصحنه جالبی بود چون نیکی واسه راه رفتنش نیاز به محرک داره وقتی بچه ای رو میبینه ذوق میکنه و به هوای اون راه میره هی رنبال بنیامین میدوید و ...
10 فروردين 1391

دندون 7 و 8

آخ آخ دیدی داشت یادم میرفت دندون های نیکی به 8 تا رسید رفتیم میلاد نور تو صف پارکینگ واسه سرگرم شدنش هی قلقلک و خنده آخرش دیدم به به دندونهای 2چپ پایین و 2راست پایین جوونه زده چه جالبه که همه دندونای نیکی جفتی میاد
10 فروردين 1391

5 مطلب تامل برانگیز

 میدونم این موضوع ربطی به خاطرات نیکی کوچولو نداره اما وقتی خوندمش حسابی حالم گرفته شد اینجا نوشتمش که همیشه یادم بمونه 5 مطلب تامل برانگیز! 1. اتمام حجت از روز اول! ژاپني ها همان کلاس اول دبستان، اتمام حجت مي کنند با بچه هايشان، مي ترسانند، درس اول هم جغرافيا است؛ نقشه ژاپن را ميگذارند جلوي بچه ها و مي گويند: ببينيد اين ژاپن کوچولوي ماست، ببينيد! ژاپن ما نفت ندارد، گاز ندارد، معدن ندارد، زمينش محدود است و جمعيتش زياد و... ليست «نداشته ها» را به بچه ها گوشزد ميکنند، خيلي خودماني بچه هايشان را مي ترسانند... در ژاپن نظام آموزشي فهرست مشاغل مورد نياز جامعه را از همان اول کار، به «بچه...
10 فروردين 1391

نوروز 91

      بنام خدای بهار آفرین بهار آفرین را هزار آفرین به جمشید و آیین پاکش درود که نوروز از او مانده در یاد بود .. نوروز مبارک   ...
7 فروردين 1391

سال 90 هم تموم شد

چقدر زود تموم میشه این روزا با همه خاطرابش ما رو تنها گذاشت و رفت نمیدونم به تو چطور گذشت عزیزم . من که حس میکنم کنارت دارم بزرگ میشم همه صحنه خای با تو بودن داره به سرعت از ذهنم میگذره نمیدونم نمره چند میگیرم ولی امیدوارم سال 91 بهتر باشه دوستت دارم
7 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد